نامادری من یک آدم یواشکی است. در حالی که پدرم دور است، او مشتاق است که راضی کند. من روی کاناپه دراز کشیدم، فیلم می بینم، همانطور که او زیپ شلوارم را باز می کند، اشتهای سیری ناپذیر خود را برای مردانگی من نشان می دهد. او در عمیق کردن حرفه ای است و من را در خلسه رها می کند.