فجیرا، نوجوان شاخدار ما، از اسارت خود لذت می برد. او که با یک دستکش چرمی پوشیده شده است، مشتاقانه در سرگرمی های گره خورده افراط می کند و سوار یک خروس سیاه بزرگ با رها شده وحشی می شود. ناله های او اتاق را پر می کند زیرا او تسلیم خواسته های فتیشیستی خود می شود.