یک دانشجوی کثیف به پول نقد نیاز داشت، بنابراین مهارت های خود را به یک جوک بدهکار پیشنهاد کرد. او در حالی که مشتاقانه مردانگی او را خوشحال می کرد، فکر کرد که گلوی عمیق برای بدهی. زندگی واحد هرگز طعم شیرینی نداشت، زیرا او هر قطره از آزادی داغ او را می چشید.