پس از یک جلسه مطالعه پس از مدرسه، یک دانشجوی کلمبیایی داغ معلم ریاضی خود را متقاعد کرد که دیک بزرگ خود را به او نشان دهد. او مشتاقانه سوار آن شد، سپس به او اجازه داد تا بیدمشک تنگ و خیس او را لعنت کند. سواری ارگاسمیک او منجر به پایان نامرتب و پر از تقدیر شد.