پس از یک جلسه مطالعه طاقت فرسا، یک محقق جوان چیزی بیش از کتاب می خواهد. او آرزوی یک لعنتی اولیه را در پشت خود دارد. یک گل میخ باتجربه از راه می رسد و با یک حمله مقعدی بی امان، معصومیت خود را از بین می برد. در پشتی او برای همه باز است، وصیت نامه ای به خواسته های سیری ناپذیر او.